«کار کردن برای مشهورترین برند لوکس دنیا چه حسی دارد؟ یک چالش واقعی است.» گوردون واگنر در سال ۱۹۹۷ به مرسدس بنز ملحق شد و در پیشرفتی مداوم توانست جایگاه خودش را بهعنوان یک طراح خلاق و کارکشته در غول خودروساز آلمانی تثبیت کند. امروز گوردون واگنر در بالاترین جایگاه طراحی گروه مرسدس تکیه زده، جایگاهی که شاید در نگاه اول برایش تکراری به نظر برسد، اما او معتقد است هنوز «شور و اشتیاقش برای این شغل بهاندازهی روز اول است.»
از کجا الهام میگیرید؟
من باور سفت و سختی به زیبایی دارم. زیبایی طبیعت، زیبایی انسانی. من تلاش کردم تا این عناصر را به عناصر قابلاستفاده در طراحی خودرو ترجمه کنم. بهطور مثال، در طبیعت هیچچیز زشت نیست. همهچیز یک هدفی دارد. در طبیعت هر جزئیاتی تناسب، منطق و زیبایی دارد. این قاعدهی راهنمای پشتکارهای من است.
چه طراحانی برای شما الگو بودهاند؟
من دورانی که طراحان واقعاً ستاره بودند را تحسین میکنم. آدمهایی مثل هارلی ارل یا کارل لجرفیلد. سبک منحصربهفرد و قدرتمند کارل برند شنل را برای دههها تعریف کرد. این جزو مواردی است که برند و طراح هر دو یکی میشوند. من به این راهی که در آن سنتهای معمول به چالش کشیده میشوند و مرزها جابهجا میشوند عمیقاً احترام میگذارم.

چه زمانی بود که فهمیدید میخواهید طراح شوید؟
همیشه بخشی از وجودم بوده. خلاقیت، هنر خلق کردن، اینکه به چیزی زندگی ببخشم، اینها همیشه من را جذب خودشان کردهاند. حتی وقتی بچه بودم از اینکه چیزهایی بسازم، نقاشی و طراحی کنم یا آبجکتهایی را طراحی کنم لذت میبردم. من همیشه میخواستم که یک طراح شوم، خصوصاً طراح خودرو چون خودرو چالشبرانگیزترین شیء بهعنوان موضوع طراحی است. طراحی خودرو نیاز به سطح بالایی از مهارت هنری و مهندسی دارد.
آیا نقطهی عطفی در سالهای کسب تجربه و آموزش شما وجود داشته؟
یکی از مهمترین نقاط عطف زندگی آموزشیام رفتن به کالج سلطنتی هنر لندن بود که باعث شد درزمینهی طراحی وسایل حملونقل صاحب تخصص شوم. قبل از آن، در دانشگاه اسن بود که پایههای مهارتم را محکم کردم اما این کالج سلطنتی بود که ذهن من را باز کرد و من را در ریل طراحی خودرو قرار داد. آن سالها در لندن تکرار نشدنیاند: آنها زمان بصری من را پالایش کردند و به من یاد دادند تا بین فرم و احساسات تعادل برقرار کنم و به من نشان دادند که طراحی میتواند واسطهای عمیق برای داستانگویی و نوآوری باشد. بعداً فهمیدم که طراحی فقط در مورد استایل و سبک نیست، بلکه راهی است برای شکل دادن به احساسات، تجربیات و حتی فرهنگ.

دلخوشیهای شما چه چیزهایی هستند؟
یکی از بزرگترین دلخوشیهای من موجسواری است. قبل از اینکه شغل طراحی را انتخاب کنم میخواستم یک موجسوار حرفهای شوم. راندن تختهی موجسواری من را به طبیعت، پویایی و سیالیت وصل میکند؛ عناصری که نقشی کلیدی در فلسفهی خلوصگرای حسیام ایفا میکنند. من همینطور دوچرخهسواری کوهستان را هم دوست دارم که به من گونهی متفاوتی از لذت و هیجان میدهد: دوچرخهسواری اتصالی است با زمین، سرعت و دینامیک خالص. خانوادهام لنگر احساسیام است. زمانهایی که با همسر و فرزندانم هستم باعث تعادلم میشود و ازلحاظ احساسی من را غنی میکند.
و موسیقی؟
بهطور خاص طرفدار کلوپهای موسیقی الکترونیک، پروگرسیو و موسیقیهایی هستم که نوستالژیهای دههی ۸۰ را با اشارههایی به آیندهگرایی تلفیق میکنند. در مورد طراحی هم همینطور است، یک میراث غنی مثل چیزی که مرسدس بنز دارد بهمثابهی منبع قدرتمندی از الهام عمل میکند. اما این مسئله به معنای الگو گیری شکلی نیست، بلکه در مورد بیرون کشیدن ارزشهایی مثل وقار، استواری و تناسبات و بازتعریف آنها به شکلی مدرن است.

یک روز عادی در زندگی رییس طراحی گروه مرسدس بنز چگونه است؟
من بین توسعهی کانسپتهای خلاقانه، بحثهای فنی و برنامهریزی استراتژیک در جابهجاییام. من به شکلی نزدیک با مهندسان و شرکای تجاری کار میکنم تا مطمئن شویم ایدههای ما تنها ازلحاظ زیباییشناختی لذتبخش نیستند، بلکه انعطافپذیر و کارآمد نیز هستند. از همه مهمتر، از طوفان فکری و آفرینش در کنار تیمم لذت میبرم. ما در واقعیت این کار را با مدلهای گلی (از جنس Clay) و نوار چسبدار انجام میدهیم و با دستمان بسیار کار میکنیم تا طرح را لمس کنیم.
کجا زندگی میکنید؟
من باافتخار شهروند ایالاتمتحده و آلمان هستم و در حال حاضر در دو کشور مختلف زندگی میکنم که اتفاق خارقالعادهای است، چراکه شما از مزیتهای هر دودنیا بهرهمند میشوید. اما بااینکه عاشق کشور مادریام هستم، من خودم را شهروند جهان در نظر میگیرم چراکه بسیار مسافرت میکنم. خیلی الهامبخش است که به نقاط مختلف دنیا سفر کنید، خصوصاً در آسیا. این کار زاویه دید شمارا تغییر میدهد و حداکثر منابع الهام را که برای یک انسان خلاق لازم است را در اختیار شما قرار میدهد.



گزارش