کهنهکارهای مکتب استیشنواگن!
تلاش برای نجات استیشنواگنها از دچار نشدن به سرنوشت کرگدنهای سفید شمالی کار آسانی نیست. اگر بخواهیم دلایلمان را به طور خلاصه برای جلوگیری از انقراض این کلاس خودروها بگوییم، میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: استیشنواگنها کاربردیتر از سدانها هستند، فضای مورد نیاز شما را دارا هستند، رانندگی لذتبخشتر و بهصرفهتری از اسیوویها دارند و ظاهر بهتری هم نسبت به سدانها دارند. اما این تمام ماجرا نیست. داغِ ننگهای قدیمی و قدرتمندی هم در مورد واگنها وجود دارند، از پنلهای طرحِ چوب تقلبی گرفته تا ملال سفرهای برونشهری. دو مورد اول دیگر وجود ندارند چون کاهش تعداد استیشنها به این معنا است که فقط آدمهای سنتشکن سراغشان میروند، یا آدمهای عجیبوغریب. دستِ دوم فروشیها شاید یکی دو تا از آنها را داشته باشند، اما برای این که بخواهید مالک یک استیشنواگن بشوید باید واقعاً تلاش کنید و دنبالشان بگردید.
البته که مسائل در اروپا متفاوت از آمریکا است. آنجا کهنهکارها سدان میخرند و چهاردرها از همان سوءشهرتی رنج میبرند که استیشنواگنهای خانوادگی در آمریکا. اسیوویها آنجا خوب میفروشند، اما قیمت بالای سوخت مانع از گسترش نفوذشان میشود. در عوض اروپاییهای جوانی که توی اینستاگرامشان پر از عکس غروب خورشید و چوبشور و قایقسواری در رودخانه است، مشتریهای نسل جدید استیشنواگنها هستند. بنابراین تعجببرانگیز نیست که استیشنهایی که برای این رقابت دور هم جمع کردهایم از آن طرف اقیانوس اطلس آمده باشند.
مرسدسبنز E4004MATIC واگن، گردنکلفت بازار آمریکا، از آلمان آمده و سنتیترین استایل این سهگانه را دارد. قیمت بنز از ۶۴۰۴۵ دلار آغاز میشود و از پیشرانه تویینتوربو V6 خود ۳۲۹ اسب بخار قدرت استخراج میکند. سامانه چهارچرخ محرک به طور استاندارد ارائه میشود، اما کاتالوگ آپشنها هم حسابی مفصل است. در نزدیکیهای قیمت پایه مرسدس انتخاب خوبی برای خرید به نظر میرسد، اما وقتی همچون اتومبیل حاضر در رقابت ما به ۲۵۸۵۵ دلار تجهیزات اضافه مجهز میشود، از امتیاز بهصرفهبودناش کاسته میشود.
جگوار شرکتی که از یک دهه پیش که با نمونه استیشنواگن X-Type به بازار واگنها ناخنک زد، اکنون با XF اسپرتبرِیک اِس AWD به بازار استیشنهای آمریکا بازگشته است. با گوی آتشین ۳۸۰ اسب بخاری سوپرشارژردار، XF واگن احتمالاً دومین جگوار خوشفیاقه این روزها است، چون F-Type هنوز تاج پادشاهی را بر سر دارد. برای سال ۲۰۱۸ اسپرتبرِیک با یک پیشرانه V6 و سیستم چهارچرخ محرک وارد بازار میشود و قیمتاش هم از ۷۱۴۴۵ دلار شروع میشود تا در نمونه حاضر در این آزمایش به ۸۴۸۱۵ دلار برسد.
البته که سوئدیها هنوز استیشنواگن میسازند، گرچه برای به دست آوردن ولوو V90 T6 AWD باید به طور خاص آن را سفارش دهید، چون فروشندهها V90 کراسکانتری را توی انبار دارند و خیلی تلاش میکنند تا به هر قیمتی وادارتان کنند سراغ آن بروید. محض به دردسر انداختن شما، استیشنواگن چهارچرخ محرک زیبایی به دست خواهید آورد که هیچ پوششی ندارد و موتور ۲.۰ لیتری خطی توربوشارژردار ولوو با ۳۱۶ اسب بخار روی آن نصب شده است. قیمت ۵۸۹۴۵ دلاری برای شروع ارزانترین قیمت پایه این رقابت است و حتی وقتی تقریبا تمام گزینههای لیست آپشنها را تیک میزنید باز هم قیمت به بیشتر از ۶۹۳۴۰ دلار نمیرسد.
این گروه میتوانست بزرگتر باشد، اما آئودی و بامو، A6 آوانت و سری ۵ تورینگ را وارد آمریکا نمیکنند. در عوض آنها با احترام مشتریهایشان را به استیشنهای کوچکتر A4 Allroad و سری 3 Sorts Wagon سوق میدهند.
رتبه سوم: جگوار XF اسپرتبریک S AWD
به قول یکی از آزمایشکنندهها، جگوار اتومبیل آنالوگ این رقابت است. این حرف به معنای این است که جگوار خالصتر، کمتر فیلترشده و با کنترلهای مستقیمتری نسبت به بقیه است. در پیچها فرمان زنده جگوار مقدار صحیحی از دقت را ارائه میکند و به شکل قابل پیشبینی در هماهنگی با سیستم تعلیق و تایرها کار میکند. برخلاف ساختار آلومینیومی فشردهاش، جگوار ۱۹۷۸ کیلوگرم وزن دارد و در حالی که چنین وزنی اجتنابناپذیر است، اسپرتبریک هیچ حرکت اشتباهی نمیکند. کنترل بدنه خوب است و خودرو از سخت و سختتر تحت فشار قرار گرفتن در پیچها استقبال میکند. کافی است حالت اسپرت را فعال کنید تا گیربکس 8 سرعته اتوماتیک به اندازه کافی هوشمندی از خودش نشان بدهد تا دنده صحیح را انتخاب کند و دستهدنده فلزی روی فرمان را بیاستفاده. در این گروه XF در تمام زمینهها بهجز بخش ذهنیت آزمایشکنندهها از شاسی به پیش تاخت و برنده دسته لذتبخشترین رانندگی شد، هرچند که با ۰.۸۷ جی کمترین چسبندگی را میان اعضا داشت. (بهترین ولوو با ۰.۹۴)
تجربه آنالوگ به معنی رخدادن برخی اتفاقهای عجیبوغریب است، هرچند موتور V6 سوپرشارژردار جگوار که از نمونه V8 شرکت برگرفته شده، هنگام خلاصی خودرو کمی لرزش ایجاد میکند و در شرایط فشردن کامل پدال گاز ۷۷ دسیبل صدا تولید میکند که باعث میشود XF پر سر و صداترین استیشن حاضر در این رقابت شود. با شتاب صفر تا ۹۶ کیلومتر بر ساعتی ۵.۲ ثانیه هیچ کمبود قدرتی احساس نمیشود، اما در فرهنگ لغات V6، نرمی تعریف نشده است.
شکایت خاصی در مورد مانیتور لمسی و سیستم سرگرمکننده رخ نداد. این سیستم سریع کار میکند و کار با کنترلهای دما هم راحت است. اما جدای از این سیستم، کنترلهای دوار و دریچههای تهویه، کابین جگوار هیچ چیز خاصی ندارد. فضای سرنشینان عقب از همه تنگتر است و طراحی فضای داخلی هم ساده است. سوایِ pseudo-suedo (که بخشی از پکیج پرمیوم ۲۸۶۰ دلاری است) کیفیت مواد هم برای خودرویی با این قیمت آنقدرها خوب نیست. در بزرگراه با کوران باد زیادی در محدوده آینه سمت راننده و پنجره نیمهبازش مواجه شدیم.
هیچکس طرح متالیک ارزانقیمت داشبورد را دوست نداشت و پوشش وینیل آن هم هیچ امتیازی به دست نیاورد. ما امیدوار بودیم که از چوب خاکستریرنگی که روی پنلهای در به کار گرفته شده برای پوشش داشبورد و اطراف کنترلها استفاده میشد.
بیش از چند مرتبه گیربکس خودرو از تغییر شرایط از «اسپرت» یا «درایو» خودداری کرد. راهحل ما این بود که خودرو را خاموش کنیم تا وضعیت به طور اتوماتیک به حالت «پارک» برود. این جگوار برای رقابتکردن آمده، اما رقابتکردن در این گروه به بهینهسازیهای بیشتری نیاز دارد. ما رانندگی با XF اسپرتبریک را دوست داشتیم، اما در این رده لبههای زبر و نخراشیده مشکلات و کجسلیقگیها نمیگذارند که جایگاه بهتری پیدا کند.
رتبه دوم: ولوو V90 T6 Inscription AWD
نگاه کردن به V90 همان و عاشقش شدن همان. از آنجا که این خودرو را در خیابان نمیبینید مگر این که خودتان یکی ازش را سفارش دهید باید بهتان بگوییم که این خودرو واقعا جذاب است. خطوط شانه عضلانی کاملا نرم و منعطف است و با وجود پیشرانه عرضیاش، تناسبات یک اتومبیل دیفرانسیل عقب را دارد.
موتور فوقالعاده و توربوشارژردار چهار سیلندر خطی ۲.۰ لیتری ۳۱۶ اسب بخاری به اندازه کافی قوی هست تا V90 را ظرف ۵.۶ ثانیه به سرعت ۹۶ کیلومتر بر ساعت برساند، اما هیچوقت صدای آرام و دلنشینی نمیدهد. به خاطر علاقه برای حفظ آرامش میتوانست از حجم موتور کم کند. در حالت پُرگاز ۷۴ دسیبل صدا وارد کابین میشود، اما موتور چنان احمقانه هومهوم میکند که تمام زیبایی آن از بین میرود. مزیت مصرف سوخت موتور چهار سیلندر هم موقع رانندگی ما ناپدید شد: در طول آزمایش ۸۰۰ کیلومتری ما، V90 میانگین مصرف سوخت ۱۳ لیتر در صد کیلومتر را کسب کرد که گرچه بسیار بهتر از XF بود، اما از E400 بدتر بود.
گرچه صداهای کابین آرام نمیشوند، اما پوشش نرم چرم صندلیها میتوانند افسوس هر خریداری را آرام کنند. چوب با رگههای درشت همهجای کابین را پر کرده و داشبورد هم از چرم پوشیده شده است. کابین V90 بهاندازه کابین گرانقیمت E400 (با اضافه پرداخت ۴۹۰۰دلاری) لوکس شُستهرُفته است، هرچند که چند تا ایراد جزئی در پوشش چرمها به چشممان خوردند. صفحه نمایش لمسی ولوو به راحتی خیلی از دستورها را اجرا میکند، اما بهتر بود که دکمهای برای خاموش-روشن کردن خودرو پیشبینی میشد به جای این که هر بار مجبور شوید از صفحه نمایش دو مرحله را پشت سر بگذارید تا موتور را خاموش-روشن کنید. سطح وسیع شیشهها دید بسیار خوبی را به اطراف فراهم میکند و حس سبکی به آن میبخشد بدون آن که به جلوه خودرو لطمه وارد شود.
جاداری ولوو توهم نیست. صندلیهای عقب V90 راحتترینهای این کلاس هستند. در صندوق را باز کنید تا ببینید فضای بار چقدر عمیق است و با چنگالها و تقسیمکنندههای پیشبینی شده روی کف میتوانید از به هم ریختن بار و وسائل جلوگیری کنید.
سواری با رینگهای ۲۰ اینچی آپشن (۸۰۰ دلار) باعث میشود که در ناهمواریهای بزرگ لرزشهای جدی به بدنه وارد شود. این رینگها روی لاستیکهای پیرلی P زیرو تابستانی نصب شده بودند اما برای حفظ شرایط برابر از ولوو خواستیم تا لاستیکهای چهارفصل را ارائه کند. آنها هم لاستیکهای چهارفصل میشلین را روی خودرو نصب کردند که به قول خودشان مشتریانی که آنها را به جای پیرلی میخواهند نیازی به پرداخت هزینه اضافی ندارند (با رینگهای ۱۹ اینچی لاستیکهای چهارفصل کنتیننتال استاندارد هستند).
حتی با تایرهای میشلین باز هم V90 در پیست جگوار و مرسدس را از دور خارج کرد. همینطور بهترین نتیجه در تست اسلالوم (مارپیچ) را به دست آورد. آزمایش پیست هندلینگ نشان داد که V90 بهترین هندلینگ این کلاس را دارد، اما در دنیای واقعی ولوو بیش از اندازه تاب میخورد و فرمان سریعش هم با شاسی نرم هنوز کُند و کرخت احساس میشود. این خودرو کمی آشفته حس میشود. برعکس مرسدس و جگوار گیربکس اتوماتیک ولوو وقتی که جاده سرگرمکننده میشود از خواب بیدار نمیشود. ولوو V90 هر کاری که بخواهید را انجام میدهد، اما به شرطی که سرِ جایتان بنشینید و از درخواستهای بیش از حد دست بردارید.
رتبه اول: مرسدسبنز E400 4Matic Wagon
انگار کل خودرو را با سیروپ چرب کردهاند! فرمان، فنرهای بادی آپشن (به قیمت ۱۹۰۰ دلار)، ترمزها و اساسا هر چیزی که در E400 لمس میکنید با حرکتی آرام، مستقل و ابریشمی جابهجا میشود. شما بر فراز جاده شناورید، از محیط اطراف ایزوله شدهاید و به ندرت صدای سیستم تعلیق را میشنوید. هیچکدام از اینها به تجربه رانندگی اسپرت ختم نمیشوند، اما در عوض E400 واگن با پختگی و ظرافتش شما را تحت تاثیر قرار میدهد و سطح درخشانی از رضایت از ویژگیهای لوکس را ارائه میکند که با قیمت دیوانهکننده ۸۹۹۰۰ دلاری نمونه مورد آزمایش میبایست هم ارائه میشدند.
هیچ چیز E400 را آزرده نمیکند. در سرعت ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت فقط ۶۴ دسیبل وارد کابین میشوند و حتی بالا بردن سرعت تا بیش از ۱۶۰ کیلومتر هم به ندرت باعث افزایش این صدا میشود. پیشرانه توینتوربو V6 چنان راحت تولید نیرو میکند که بقیه از دور خارج میشوند. شتاب صفر تا ۹۶ کیلومتر بر ساعت فقط ۵.۰ ثانیه است و بهترین مصرف سوخت در عمل هم (۱۲.۳ لیتر در صد کیلومتر) متعلق به این موتور است. تغییر این فنربندی به حالت اسپرت دختر پیر را سفتوسخت میکند، اما فقط به اندازهای که در بقیه خودروها وضعیت «نرمال» صدایش میکنیم. بردن E400 به گوشههای پیچها گیربکس اتوماتیک را بیدار میکند و موتور با شدت بیشتری خودرو را از پیچ خارج میکند تا تجربه لذتبخش به دست بیاید. تمام ۰.۸۵جی چسبندگی اتومبیل قابل استفاده است و سیستم کنترل بدنه بنز هم از ولوو بهتر عمل میکند با اینحال سیروپ توی فرمان همهچیز را پنهان میکند.
طرح سفارشی ما، کابین را در قهوهایهای روشن و تیره فرو برده است. بخش بالایی داشبورد با چرم قهوهای روشنی پوشیده شده که حسوحالی شبیه فراری دارد و مرسدس اسمش را «قهوهای زینیرنگ» گذاشته، در حالی که صندلیها با کرم روشنتری که «بژ ماکیاتو» نام گرفته پوشیده شدهاند. کیفیت مونتاژ و مواد متناسب با قیمت است اما من با کنار گذاشتن پکیج ۱۰۲۰۰ دلاری پرمیوم ۳ راحتتر بودم. سراغ پکیج ارزن تر پرمیوم ۲ رفتن (به قیمت ۶۶۰۰ دلار) تمام امکانات لوکس پرمیوم 3 را حفظ میکند (شامل سیستم صوتی فوقالعاده دقیق Burmester) و فقط چند امکان ایمنی که بدون آنها هم به راحتی میتوانیم زندگی کنیم را حفظ میکند. امکاناتی چون سیستم ترمزگیری برای جلوگیری از برخورد در تقاطعها، سیستم کمکی حرکت بین خطوط و سیستم کمکی محدودکننده سرعت. همینطور ما بدون صندلیهای ماساژدهنده (۱۳۲۰ دلار)، سانروف غولپیکر (۱۰۰۰ دلار) و لبههای نورانی درها (۳۵۰ دلار) میتوانستیم زنده بمانیم گرچه هنوز زیرآرنجیها و فرمان گرمشونده ( به قیمت ۱۰۵۰ دلار) را حساب نکردهایم. دستِ کم مرسدس میبایست صندلیهای کوچک ردیف سوم را مجانی ارائه میکرد.
ما سعی کردیم روی این صندلیهای ردیف سوم بنشینیم. این کار شدنی است اما بزرگسالها در وضعیت ناجوری قرار میگیرند. این صندلیها را تا کنید تا مزیت مرسدس در داشتن فضای بیشتر نسبت به بقیه مشخص شود. راحتی صندلیهای ردیف دوم فوقالعاده است، اما مرسدس بهاندازه ولوو فضای زانو ندارد.
حتی با وجود داشتن قیمت ۹۰ هزار دلاری و شکست در گرفتن امتیازها، باز هم مرسدس برنده است. دلیل این برد ارائه تجربه بهتر نسبت به ولوو است. ساختار محکم و بدون لرزش، نبود کوچکترین مدرکی دال بر کمکردن از هزینههای ساخت و کیفیت، وجود پیشرانه V6 که مدام در جوش و خروش است و داشتن فضای داخلی خودروهایی به مراتب گرانتر؛ دلیل برنده شدن مرسدس است. در مورد آپشنها سخت نگیرید تا قیمت بنز به نزدیکیهای ولوو سقوط کند، اما در عوض V90 هنوز از کسری دو سیلندر و ظرافت نسبت به مرسدس رنج میبرد. سیروپ مرسدس راضیکننده و شیرین از آب در آمد!
گزارش