مقایسه سیتروئن C3 ایرکراس، هیوندای کونا، کیا استونیک و سئات آرونا

خواننده‌های پاپ دنیای خودرو!


به جایی که حالا اسم آن را می‌گذارم «مجموعه موسیقی‌های دنیای خودرو» خوش آمدید! در برابر ما، چهار خودرویی حضور دارند که توسط بسیاری از طرفداراها مورد استقبال قرار گرفته‌اند. وقتی همه آدم‌هایی که فقط با خودرو این‌ طرف و آن طرف می‌روند دنبال موسیقی هیپ‌هاپی هستند که کمی هم تحت تاثیر جاز قرار گرفته باشد (که نمونه‌اش می‌شود پورشه کایمن )، از آن طرف موسیقی‌های عامه‌پسندی هم هستند که هرکسی از آن‌ها خوشش می‌آید و می‌خردشان.
چرا این چهار تا؟ چون این‌ها خودروهایی هستند که به سادگی در چند ماه گذشته به جمع پرفروش‌ها راه پیدا کرده‌اند. کراس‌اوورها همه جا هستند و ما کم‌کم این حس را پیدا می‌کردیم که به جای انتخاب آن چه که در این کلاس ترجیحش می‌دادیم، «کراس‌اوور ماه» را انتخاب کنیم.
رویکرد مقلدانه‌ اس‌یو‌وی‌های کوچک کار را برای این که احساس دوگانه‌ای نسبت به بسیاری از تازه واردهای این کلاس نداشته باشیم را سخت می‌کند. همین‌طور برای کسانی که آشنایی چندانی با این بازار ندارند و قصد خرید یکی از این‌ها را دارند هم اوضاع سردرگم‌کننده خواهد بود.
چیزی که احتمالا توضیح می‌دهد که چرا سازندگان این خودروها این‌قدر زیرک هستند، به پاسخ این سوال برمی‌گردد که چطور بدانیم از کجا شروع کنیم؟ خوب اینجا ما زوجی داریم که خوش صدا بودن و استایل عجیب‌وغریب داشتن را ترجیح داده: سیتروئن C3 ایرکراس و هیوندای کونا. دو تای دیگر هم برای نام‌های عجیب ‌و غریب‌شان مشهور شده‌اند: کیا استونیک و سئات آرونا.
نکته‌ جالب این که رقابت تشکیل شده از گروهی چهار تایی است که تک‌تک اعضای آن جعبه دنده دستی دارند. شاید پانزده سال یا بیش‌تر، از زمانی که گروه مشابهی از ابرخودروها می‌توانستند چنین ادعایی داشته باشند گذشته است.

 

 


کونا، مکانی در هاوایی
قرعه‌ شروع نصیب هیوندای کونا می‌شود. دلیلی برای نام‌گذاری آن وجود دارد (کونا نام مکانی در هاوایی است و اس‌یووی‌های بزرگ‌تر هیوندای هم نام مکان‌هایی در آمریکا را به خود گرفته‌اند) و اشتیاقی هم به خلق آن وجود دارد. این خودرو روی هیوندای‌های هاچ‌بک موجود پایه‌گذاری نشده و از پلت‌فرم جدیدی بهره می‌برد که علاوه بر سیستم چهارچرخ محرک، می‌تواند خودش را با قوای محرکه تمام‌برقی هم سازگار کند. هیوندای کونا تنها خودروی رقابت است که در عمل سیستم چهارچرخ‌ محرک را به فهرست آپشن‌ها برده است. همین‌طور کونا واقع نوعی دیوانگی است. من که دوستش دارم. اگر فرض کنیم این ژانر با نیسان جوک آغاز شده، پس می‌شود این هیوندای را نسل دوم جوک حساب کنیم. در واقع می‌بایست با برند نیسان وارد بازار می‌شد. من که فکر می‌کنم احتمالا این کاری است که می‌بایست صورت می‌گرفت.
برای چهره گیج آن، نمی‌توان اصالتی پیدا کرد. جلوپنجره‌اش کمی شبیه آئودی است و نشانه‌های زیادی نیز از جیپ چروکی در آن به چشم می‌آید، گرچه یک‌جا من کمی هم نشانه‌هایی از پونتیاک آزتک را پیدا کردم. البته در مورد ذائقه زیبایی‌شناسی من جای نگرانی‌های زیادی وجود دارد، اما اگر این خودروها قرار است نسبت به هاچ‌بک‌هایی که از آن‌ها بالاترند (هم از نظر ارتفاع و هم از نظر قیمت) جالب و جذاب‌تر باشند، این هیوندای است که حق مطلب را ادا می‌کند. این خودرو واقعا برای راندن جذاب است. من سواری‌اش در شهر را مانند دیگر اعضای گروه (به جز سیتروئن) کاملا خشک ارزیابی می‌کنم، اما وقتی به خارج از شهر می‌روید خودرو کاملا سرگرم‌کننده ظاهر می‌شود.
موتور سه سیلندر توربو 1.0 لیتری 118 اسب بخاری هیوندای تُند و تیز است و همان چهچه کوچکی را می‌زند که موتورهای کوچک این‌چنینی موقعی که زیاد بهشان گاز می‌دهید از حنجره‌شان بیرون می‌دهند. هرچند که فرمان و سیستم تعلیق‌اش طوری حس می‌دهند که انگار توسط آدم‌هایی تنظیم شده‌اند که «مجبور» به رانندگی شده‌اند.
هیوندای کاملا حس خوبی می‌دهد و روی تمام بخش‌هایش کار صورت گرفته، اما تا سال پیش و معرفی i30N، کم‌تر جایی برای تمجید وجود داشت. هیوندای کونا دومین خودرویی است که روند سابق را بر هم می‌زند. این کراس‌اوور به شکل چشم‌گیری از i20 یا i30 پایه سواری جذاب‌تری دارد و دومین هیوندای جذاب برای رانندگی است. فقط فکر کنید اگر کمی دیوانگی می‌شد و موتور 271 اسب بخاری 2.0 لیتری i30 روی آن کار گذاشته می‌شد. یک کوناN، فقط اگر می‌شد...

 


اسپرت یا مفرح؟

اگر تعجب می‌کنید که هندلینگ چه نقشی در یک هاچ‌بک مرتفع که وسیله‌ای است برای جابه‌جا کردن خانواده‌ها و بردن آن‌ها به خرید دارد، پس باید بدانید که تمام آن در نوعی جست‌وخیز و هیجانی که در کیا استونیک دیده می‌شود قابل مشاهده است. (نام آن هم ترکیب «اسپرتی» و «تونیک» به معنای مفرح است).
اسم مضحک خودرو به کنار، به نظر می‌رسد که استونیک هر چیزی که حس عجیب ‌و غریب بودن می‌دهد را کنار گذاشته است. اگر طراحی هیوندای کونا را دوست ندارید با دیدن کیا استونیک خوشحال می‌شوید، اما اگر شباهت‌های طراحی دو خودرو در داشبورد و فضای داخلی را (که به دلیل تعلق داشتن کیا و هیوندای به یک شرکت است) کنار بگذارید، احساس دو خودرو کاملا متفاوت خواهد بود. کیا استونیک آشکارا به نمونه‌ سطح بالاتر ریو شباهت دارد و در عمل فقط زیرساخت‌های آن با هیوندای کونا مشترک است.
رانندگی با کیا استونیک بد نیست، اما مانند هیوندای کونا سواری خشکی دارد که به ‌اندازه‌ کافی جذابیت و سرزندگی ندارد. گاه‌ و بی‌گاه که سوار یکی از محصولات گروه فولکس‌واگن که توسط فولکس‌واگن ساخته نشده می‌شوید، حس می‌کنید که عمدا سقفی شیشه‌ای روی توانایی‌های خودرو قرار گرفته تا به طور نامحسوس سلسله ‌مراتب برتری خانوادگی را حفظ کند. اگر چنین چیزی اینجا هم وجود می‌داشت تعجب‌برانگیز بود.
کل حس شباهت داشتن بین هیوندای کونا و کیا استونیک وقتی که صندلی‌تان را تنظیم می‌کنید و دکمه‌های آن را فشار می‌دهید از بین می‌رود. کیا استونیک دنبال برتری بر کیا ریو است.

 


بر پایه‌ بهترین سئات جمع‌وجور تاریخ!
سئات آرونا هم احساس مشابهی را ایجاد می‌کند. مدل فعلی ایبیزا معرکه است و بهترین خودروی کوچک تاریخ سئات. رانندگی‌اش تُندوتیز است، امکانات خوبی را کنار هم قرار داده... و آرونا هم همه‌ی این‌ها را دارد، اما نه چیزی بیشتر. اگر اینطور نبود سئات آرونا این‌قدر خوش‌تناسب به چشم نمی‌آمد. مثل کیا استونیک نه ارتفاع سواری را به شکال خاصی افزایش می‌دهد و نه فضای اضافه‌ای در کابین ارائه می‌کند. بزرگسال‌ها در صندلی عقب احساس چلانده شدن دارند. موتور سئات آرونا بهترین این رقابت است و درسی است برای این که چه‌ گونه موتور 1.0 لیتری 3 سیلندر بسازیم که به طور غیرمعمولی خوب و نرم کار کند. سیستم مدیا هم با ارتباطاتی که برای اسمارت‌فون‌ها پیش‌بینی کرده از بهترین‌های این رقابت است.
سواری سئات آرونا هم زیادی خشک است، اما مردم نباید خیلی به این مساله توجه کنند. خیلی چیزها در این خودرو هست که دوست‌داشتنی هستند، اما هیچ چیز جدیدی نسبت به ایبیزایی که 3 هزار پوند ارزان‌تر است ارائه نمی‌کند.
چیزی که دشمنان کراس‌اوورها گاهی به آن فکر می‌کنند این است که این خودروها از روی مُد و بی‌جهت ریل‌های باربند روی سقف دارند، بدنه‌شان دو رنگ است و کمی نسبت به هاچ‌بک‌ها مرتفع‌ترند. نه کیا استونیک و نه سئات آرونا در حد و اندازه‌ای نیستند که این کلیشه را از بین ببرند، چون فقط خودروهایی هستند که به اندازه کافی لذت‌بخش هستند، درست مثل ریو و ایبیزا.
هیچ‌کدام از این دو برنده‌ رقابت نیستند. فقط یکی‌شان آخر نمی‌شود که این هم بسته به نظر شما دارد که ترجیح می‌دهید آسوده خاطر باشید (کیا 7 سال وارانتی دارد) یا فرهیخته‌تر به نظر بیایید (سئات موتور بهتری دارد و از تجهیزات ارتباطی بیشتری بهره می‌برد).

 


سیتروئن C3 ایرکراس وارد می‌شود!
آماده شوید تا کلیشه‌ها را بکشنیم چون سیتروئن C3 ایرکراس وارد می‌شود. این خودرو بیشتر شبیه یک اس‌یو‌وی کوچک است. سخت و بلندقامت است و به شکلی کاربردی نسبت به C3 بزرگ‌تر است.
در سیتروئن C3 ایرکراس فضای داخلی بیشتری وجود دارد، به‌ ویژه وقتی صندلی‌های عقب تا یا جابه‌جا شده باشند. بدین‌ترتیب می‌توانید فضای بار یا سرنشینان را با هر نسبتی که می‌خواهید تقسیم کنید، همچنین جیب و جالیوانی‌های بسیاری نیز روی درها و نقاط مختلف به چشم می‌خورد. این جا از هر جای دیگری بیشتر انعطاف‌پذیر و کاربردی است.
فضای داخلی چیدمانی نامعمول دارد و چیزی که سیتروئن را فوق‌العاده جالب می‌کند، جزییاتی مانند شباهت تزیین کنار صندلی به پژو 309 است که در سال 1986 و در کودکی سوار آن شده بودم. این شباهت چه بازگشتی عامدانه باشد یا فقط اتفاقی ناشی از منطق ساخت محصولات پژو/سیتروئن؛ ماجرا برای من مثل کاغذدیواری چسبانده شده به حمام است که از دور انداختن‌اش نفرت دارید. به هر حال، حال من را که خوب کرد.
نامعمول بودن همیشه هم خوب نیست. مانند دیگر سیتروئن‌ها باید سیستم تهویه مطبوع را از طریق مانیتور لمسی راه بیاندازید و ترمزدستی و دسته‌دنده هم در جای عجیبی قرار گرفته‌اند. انگار تمام این‌ها به شما هشدار می‌دهند که هنگام رانندگی با سیتروئن C3 ایرکراس زیادی احساساتی نشوید، چون شاسی خودرو به شکل واضحی برای آسایش و راحتی طراحی شده نه بازیگوشی.
تعیین این که خودروهای این کلاس چه‌طور باید باشند مساله‌ مناقشه‌ برانگیزی است. با راندن آسان، سیتروئن C3 ایرکراس کم‌استرس‌ترین خودروی گروه است، ضمن این که به دلیل پهلوهای صاف‌اش در ترافیک‌ و جای پارک‌های تنگ هم دچار مشکل نمی‌شود.
سیتروئن C3 ایرکراس خودرویی است که زندگی روزانه را ساده‌تر خواهد کرد. این خودرو موتور باشخصیت و استخوان‌داری دارد و اگر از صدای ضربه‌های آن ناراحت می‌شوید، باید بدانید که این موتور جذاب‌ترین موتور سه سیلندر بنزینی توربوی این رقابت است که سخت کار می‌کند، حتی اگر روی کاغذ ویژگی‌های فنی مشابهی داشته باشند. توان این موتور حدود 120 اسب بخار است و مصرف سوخت آن هم در محدوده‌ 4.7 لیتر در صد کیلومتر ادعا شده است.
سیتروئن برنده‌ این رقابت است و در صدر این کلاس جای می‌گیرد. C3 ایرکراس خودرویی است که نشان می‌دهد یک کراس‌اوور چگونه باید باشد. این خودرو از اندازه بزرگ‌ترش بهره می‌برد، ارتفاع راندن بیشتری دارد و استایل عجیب‌اش نیز بسیاری از رقبا را از میدان به در می‌کند.
مقام دوم با افتخار به هیوندای کونا می‌رسد. گرچه نسبت به یک هاچ‌بک به شکل چشم‌گیری قابلیت‌های عملی ندارد، اما به طرز چشمگیری رانندگی و چهره‌ جذاب و بازیگوشی دارد. این انتخاب غیرمنتظره‌ راننده‌ها است.

سرانجام هر دو رتبه‌ اول و دوم با ارتفاع بیشتر از نظر فیزیکی و دوست‌داشتنی‌تر بودن از نظر ذهنی، خودشان را بالاتر از کیا و سئات قرار دادند. سرانجام سخت‌ترین منتقدها هم از موسیقی پاپ خوب لذت می‌برند، چه حالا و چه بعدها.

 

 


رتبه‌ اول: سیتروئن C3 ایرکراس
رتبه‌ دوم: هیوندای کونا
رتبه‌های سوم و چهارم: کیا استونیک و سئات آرونا

 

منبع: TopGear

 


در همین زمینه

شبکه‌های اجتماعی